درگذشت هنرمندی وطن دوست
بخش تعاملی الف - فرهاد سیمین
اشاره:
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن
الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با
ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت
استاد
محمدرضا لطفی در بیمارستانی در تهران درگذشت. خیلی ناراحت شدم و کمی هم
شوکه. آقای لطفی هنرمند تار نوازی بود که همیشه با همه پستی بلندی هایی که
در کشور وجود داشت هرگز شروع به غر زدن های بی جا نکرد و همواره با دلسوزی
در پی اصلاح فضای موسیقی جامعه با توجه به ارزش های میهنی و اسلامی بود. او
منتقد جدی افرادی بود که بخاطر برخی ناملایمت های سیاسی، از جایگاه فرهنگی
خود سوء استفاده ی کرده و حتی به خارج رهسپار می شدند تا با برخی شبکه ها و
خبرگزاری های معاند با کشور، مصاحبه های جنجالی کنند. اظهار نظری که باعث
شد عده ای تندرو به او حمله کنند و علیه او حرف ها بزنند و یادداشت ها
بنویسند.
می گفت هرگز از کشورم بیرون نمی روم تا علیه میهنم مصاحبه
کنم، اگر هم بخواهم مصاحبه ای انتقادی داشته باشم به اندازه کافی رسانه در
کشورم هست. می گفت کشورم را دوست دارم و تا ابد اینجا می مانم.
خدایش بیامرزد...
در ادامه بخشی از مصاحبه هفته نامه آسمان در تاریخ ۲۸ آبان سال ۹۰ جالب توجه است:
به
مصاحبههای اخیر محمدرضا شجریان اشاره میکنم و میپرسم محمدرضا شجریان
نیز شبیه به چنین مطالبی را که شما مطرح میکنید مطرح کرده است. اما آیا به
غیر از شما و آقای شجریان کس دیگری نیز میتواند جسارت طرح چنین موضوعاتی
را داشته باشد؟ در بین صحبتهایتان نیز اشارهای به فعالیتهای صنفی
داشتید؛ آیا گمان میکنید با شکل گرفتن فعالیتهای منسجم صنفی و یا اصلاح
ساختار خانه موسیقی به عنوان یک نهاد صنفی میتوان دیالوگ همسطحی را با
حکومت در زمینه موسیقی بر قرار کرد؟
مطالبی را که آقای شجریان در
بیرون مرزها و داخل مرزهای کشورمان مطرح کردهاند با مطالبی که من گفتهام و
میگویم کاملا متفاوت است. آقای شجریان از سال ۵۷ و بعد از انقلاب تا
امروز بالاترین حجم تولید و بیشترین و موفقترین کنسرتها را داشته است.
اگر ایشان قبل از انقلاب یکدهم موسیقی تولید کرده بودند بعد از انقلاب
صددرصد تولید داشته است. شخص آقای شجریان اگر چه مانند بسیاری از
موسیقیدانها دچار مشکلاتی بوده ولی هیچ وقت برنامههایش قطع نشده، آثارش
منتشر شده، کنسرتهایش برگزار شده و همیشه مجوز گرفته است.
اولین
کنسرتهای این مملکت را در شهرستانها شخص آقای شجریان برگزار کرده است.
خود آقای خاتمی در زمان وزارتشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنسرت
اصفهان آقای شجریان حضور داشتند. امروز من شخصا نمیفهمم آقای شجریان به
عنوان یک موزیسین موفق که این همه کنسرت داده و کار تولید کرده و آثارش در
رادیو و تلویزیون پخش شده و بیش از ۳۰۰ کنسرت خارج از کشور داشته چرا اکنون
اعتراض میکند؟ من این را نمیفهمم. یک وقت شما را برای سالیان دراز محروم
کردهاند و با کلی بدبختی یک کنسرت برگزار میکنید و هزار گونه مشکل دارید
و اعتراض میکنید؛ اگر چنین شخصی بخواهد بر روی این مسائل صحبت کند قابل
فهم است.
ضمن اینکه من اصلا دوست ندارم هنرمندانمان تریبون خودشان
را از داخل به خارج از کشور ببرند. به همین دلیل شخص من هرگز با بیبیسی
مصاحبه نکردهام. با صدای آمریکا در طول ۲۵ سال فعالیتم در خارج از کشور به
طور مشروط مصاحبه کردهام.
درباره دلیل مصاحبه نکردنش با رسانههای خارجی میپرسم.
بیبیسی،
صدای آمریکا، رادیو بینالمللی فرانسه و یا سایر رسانههای آنطرفی در ۱۰
سال اخیر مواضع اپوزیسیون به ایران دارند و گاهی اوقات نیز کار را به
براندازی حکومت نیز میکشانند. این را ما امروز بهطور رسمی میدانیم و
آخرین صحبتهای وزیر امور خارجه آمریکا یعنی خانم کلینتون و آقای اوباما و
وزیر امور خارجه انگلستان همه موید این رویکرد آنها است. طبیعی است وقتی
امروز رسانههای آنطرفی این امکان را به یک هنرمند میدهند تا بیاید در
بیبیسی صحبت کند حتما باید در درجه اول اپوزیسیون یا نیمچه اپوزیسیون
باشد. من حق دارم دوست نداشته باشم به عنوان یک هنرمند در صدای آمریکا و
بیبیسی انگلستان که به عنوان دو ارگان دولتی مشغول فعالیت هستند حرف
بزنم. من حتی اگر هزار مشکل در ایران داشته باشم ترجیح نمیدهم هرگز در
تریبونهایی که قصد اصلاح و کمک به مردم ایران را ندارند همصدا شوم. این
سلیقه شخصی من است. ولی کسانی که این کار را میکنند اگر چه به آنها انتقاد
دارم اما کار آنها را ممنوع نمیدانم. آنها زندگی و مسوولیت خودشان را
دارند. ولی باید این مسوولیت را فردی نبینند.
آقای شجریان اگر این
مسوولیت را فردی ببیند مشکل به وجود میآید. این مسوولیت و مشکل یک مشکل
اجتماعی عمومی است و حرفها و گفتهها برای نگرانی از وضعیت موسیقی کشور
است. اما آنچه از گفتههای آقای شجریان در رادیو استرالیا، بیبیسی و صدای
آمریکا دنبال کردهام تنها در ده درصد از صحبتهایشان به مشکلات موسیقی
اشاره داشته است.
من میگویم یک موسیقیدان اول میبایست دردش خود
موسیقی باشد. در این مصاحبه اخیر مصاحبه کننده از ایشان میپرسد «الان که
آلبوم مرغ خوشخوان شما مجوز رسمی گرفته و کنسرت دادنتان نیز در ایران
اعلام شده مشکلی ندارد، برخورد شما چگونه است؟» آقای شجریان از کنار این
مساله رد میشود و جواب قانع کنندهای نمیدهد.
به نظر من وقتی
پهلوان شدید مسوولیت شما مسوولیت یک گروه نیست؛ بلکه مسوولیت همه ملت را بر
عهده دارید. در واقع سخن شما میبایست بازتاب سخن همه ملت ایران باشد. من
خودم این مشکلات را بعد از انقلاب داشتهام و بدون اینکه حتی خبر داشته
باشم از اسمم کلی سوءاستفاده شده است. به نظرم چنین حرکتهایی بیشتر سیاسی
محسوب میشود تا فرهنگی هنری، و این نظر شخصی من است.
در مورد خانه
موسیقی نیز معتقدم این نهاد دارای ساختاری نیمهصنفی است. خانه موسیقی حدود
۱۱ هزار عضو دارد؛ آیا مکانی داریم که این اعضا را دعوت کرده و با آنها
مشاوره کنیم و نظرشان را جویا شویم. اگر انتخابات خانه موسیقی انتخابات
درستی بود و اگر افراد مثمر ثمر و فعال بیشتری در خانه موسیقی شرکت
میکردند و اگر برنامه صنفی دقیقی برای ارتباط بین هیات مدیره و اعضا داشت
مسلما خانه موسیقی میتوانست خیلی بیشتر از این چیزی که امروز عمل میکند
مثمرثمر باشد. خانه موسیقی در برخی امور موفقیتهایی دارد اما مشکلات
موسیقی و موسیقیدانها را در جامعه نمایندگی نمیکند. حال ممکن است توان
این کار را نداشته باشد یا مکانیزماش به گونهای باشد که من خبر ندارم.
ولی به هر حال آنچه از بدو تشکیل این نهاد شاهد بودهایم مسیر رو به کمالی
نبوده است. من قبلا هم این سوال را مطرح کردهام که وقتی ما زیر فشار
محرومیتهای قانونی و شرعی هستیم آیا قادر هستیم و حق داریم صنف داشته
باشیم؟ آیا وزارت کشور به ما موزیسینها اجازه میدهد اتحادیه داشته باشیم؟