سعید قربانی

سعید قربانی

خبری ، سیاسی ، آموزشی ، فرهنگی ، آمل
سعید قربانی

سعید قربانی

خبری ، سیاسی ، آموزشی ، فرهنگی ، آمل

مقاله امنیت حزبی به قلم علی سیف الله زاده

مقاله امنیت حزبی به قلم علی سیف الله زاده



در نقش افرینی برای حزب به عنوان یک کنش سیاسی، اگر با یک نگرش تطبیقی آن را با یک کنش ورزشی مطابقت دهیم می توان این گونه بیان کرد؛ همانطورکه کنشگران ورزشی متعهد و مسئول خود را موظف و مکلف می دانند تا گروه و تیمی تشکیل دهند که باعث رقابت ونشاط در عرصه ورزشی شوند، کنشگران سیاسی و اجتماعی با سعی و تلاش و مسئولیت نسبت به توسعه جامعه ی خود احزاب و گروه های مدنی و تفکیک شده را شکل می دهند و در این راه بسته به شرایط سیاسی و تکامل جامعه متحمل رنج ها ومشقت هایی می شوند تا اینکه با موفقیت در این وظیفه پویایی، شعور، عقلانیت و شایسته سالاری را به جامعه خود ارزانی کنند تا بشر از مزایای مدرنیته بیشتر شاد کام شود. 

 

 

امنیت حزبی

بحث حزب را می توان با موضوعات و طرح های مختلف بررسی کرد و از منظر گوناگون به آن نگاه کرد. می توان با یک دید تاریخی به چگونگی و شرایط پیدایش آن پرداخت و یا به صورت غیر تاریخی وضعیت حزب و نهادهای مدنی را در شرایط کنونی جهان مورد بررسی قرار داد، این بیان کوتاه در نظر دارد تا با یک نگاه جامعه شناختی به حزب و مسئولیت حزبی بپردازد.

جرج هورتون کولی جامعه شناس شهیر قرن نوزدهم آمریکا در دستگاه معرفتی خود دو مفهوم دارد با عنوان "گروه های نخستین" و "گروه های ثانویه".

"گروه های نخستین" به ما قبل مدرن و جوامعی که هنوز به دوره مدرنیته پانگذاشته اشاره دارد؛ایل، قبیله، طایفه و خانواده به شکل سنتی از جمله این گروه هاهستند که دارای روابطی احساسی و صمیمی نزدیک به هم دارند و"گروه های ثانویه" مربوط می شوند به جوامع بعد از مدرنیته و شکل گیری تشکلات و نهادهای مدنی و مدرن مثل احزاب،اتحادیه ها (کارگران،کارفرمایان) وNGO ها یا سازمان وانجمن های غیردولتی مانند تشکل های زیست محیطی و نهادهای های دفاع از حقوق زنان، کودکان و غیره.

به لحاظ کارکردی "گروه های نخستین" در گذشته باعث امنیت فرد می شد به طوری که اگر فرد دچار مشکل و مضیقه می شد؛ مسائل مالی، شغلی،منزلتی،حیثیتی و حتی جان وی در خطر می افتاد، این ایل و قبیله،پدر،مادر،خواهر،برادر،دایی،عمو و.... بودند که او را در بر می گرفتند و مسائل و مشکلاتش را پی گیری می کردند و از طرف دیگر فرد هویت خود را با این گروهها مشخص می کرد. بعد از شکل گیری مدرنیته که با صنعتی شدن و رشد علم و عقلانیت در جوامع همراه بود با خود تغییراتی را به دنبال داشت که به طور ایده آل(تیپ ایده ال) باعث اضمحلال و کم رنگ شدن نقش گروه های نخستین در صحنه اجتماع و در زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شد که البته این تغییر با درجات متفاوت در جوامع مختلف وجود دارد، یعنی بعضی از جوامع، سنتی تر، که نقش گروه های ما قبل مدرن در شکل طایفه و قبیله در آن برجسته تر هستند، اگر چه ممکن است بعضی از ظواهر تجدد در شکل پوشش و الگوهای مصرف نو در آن جامعه یا حتی در یک شهر خاص نمود داشته باشد و دیگر آن که بعضی از جوامع از نوع مدرن تر، نقش احزاب و نهادهای مدنی در آنها پر رنگ تر هستند. بنابراین وظیفه و کارکرد "گروه های نخستین" را که بعد از مدرنیته کارایی و اثربخشی خود را از دست دادند باید  "گروه های ثانویه" یا مدنی بر عهده بگیرند و این از شاخص های توسعه وپیشرفت در عصر جدید می باشد و موجب امنیت بیشتر در جامعه نه تنها برای اعضایی که عضویت یک گروه یا حزب را دارند بلکه شامل سایر شهروندان دیگر می شود چون تشکل ها تحت شرایط رقابتی و چند صدایی و قضاوت افکار عمومی حتی المقدور سعی میکنند برای جلب نظر مردم از خطا واشتباه به دور و پای بند به اخلاقیات باشند، در همین رابطه می توان از استاد شهید مطهری یاد کرد که اظهار داشت :نظام اخلاقی کردن واصلاح جوانان از کانال حزب میسر است. ویا اگر اعتقاد به دموکراسی داشته باشیم و دارای منش وخوی دموکراتیک باشیم در این باره از ماکس وبر؛ جامعه شناس بزرگ اوایل قرن بیستم نقل می کنیم که معتقد بود: حزب فرزند دموکراسی است.

در نقش افرینی برای حزب به عنوان یک کنش سیاسی، اگر با یک نگرش تطبیقی آن را با یک کنش ورزشی مطابقت دهیم می توان این گونه بیان کرد؛ همانطورکه کنشگران ورزشی متعهد و مسئول خود را موظف و مکلف می دانند تا گروه و تیمی تشکیل دهند که باعث رقابت ونشاط در عرصه ورزشی شوند، کنشگران سیاسی و اجتماعی با سعی و تلاش و مسئولیت نسبت به توسعه جامعه ی خود احزاب و گروه های مدنی و تفکیک شده را شکل می دهند و در این راه بسته به شرایط سیاسی و تکامل جامعه متحمل رنج ها ومشقت هایی می شوند تا اینکه با موفقیت در این وظیفه پویایی، شعور، عقلانیت و شایسته سالاری را به جامعه خود ارزانی کنند تا بشر از مزایای مدرنیته بیشتر شاد کام شود.

در ادامه باید متذکر شد که  اگر کنشگری یا شخصیتی با یک حزب سر ستیز دارد می تواند به چند دلیل باشد؛ یا اصلا به نظام حزبی و توسعه سیاسی اعتقاد ندارد و یک جامعه توده وار که ناگزیر به دیکتاتوری ختم می شود مقبول طبع او است که در ضمن بقا و حیات خود را در آن شرایط می بیند، یا اینکه نسبت به آن حزب پیشرو تر و مترقی تر می اندیشد و ذائقه و سلیقه فکری خود را با آن جور نمی بیند ویا اینکه با یک سرشت محافظه کارانه ماهیت حزب را با اصول و ارزش های سنتی خود در تضاد می بیند.

کلام آخر اینکه در جامعه ای مثل جامعه ایران نمی توان نسبت به این امر مهم یعنی تشکیل نهادهای مدنی بی اهمیت بود، چون با رشد شهرنشینی و میزان بالای قشر تحصیل کرده به خصوص در بین نسل جوان که با خود تحولاتی از جمله شکاف اجتماعی و طبقاتی و تغییر در نگرشها و وجهه نظرها و نظام اندیشگی را در بر دارد، از یک طرف گروه ها و سازمان های ماقبل مدرن جوابگوی نیازها و توقعات روحی و اجتماعی این نسل نیستند، بنابراین کنشگران مسئول و متعهد باید این را یک مسئله اجتماعی و سیاسی ببینند و چاره را باید در طرح و برنامه برای شکل دهی تشکل ها و نهادهای مدنی بدانند و با ایجادفرهنگ سیاسی و اجتماعی در قالب نیازهای عصر جدید، از سردرگمی و بی هویتی در میانه راه جامعه سنتی به مدرنیته جلوگیری کنند و از طرف دیگر مانع از فرصت طلبی و باری به هر جهت رفتن افراد و اشخاصی شوند که مدام در جهت باد حرکت می کنند و قدرت انتخاب و تصمیم گیری را برای نظاره گران پیچیده می کنند.

علی سیف الله زاده:دانشجوی دکترای جامعه شناسی و سیاسی

منبع آمل کلام



نظرات 1 + ارسال نظر
منوچهر دابوئی چهارشنبه 8 مرداد 1393 ساعت 18:48

اقای دکتر بسیار عالی بود موفق باشید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.